Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فارس»
2024-04-27@20:10:49 GMT

روایت زندگی جوانی که شب شهادتش شب دامادی‌اش شد

تاریخ انتشار: ۶ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۹۳۷۱۵۷

روایت زندگی جوانی که شب شهادتش شب دامادی‌اش شد

به گزارش خبرگزاری فارس از رشت، شهید حسین ابوالقاسمی در تاریخ بیستم شهریور ماه سال ۱۳۴۲ در یک خانواده مؤمن و مذهبی در روستای نرکه شهرستان املش دیده به جهان گشود.

وی دوران کودکی، نوجوانی و جوانی را در روستای نرکه شهرستان املش همراه با کمک به پدر، مادر و خانواده در انجام کارهای کشاورزی و دامداری سپری کرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

او در انجام کارهای خانه کمک حال پدر و مادر بود و در انجام کارهای خانه از هیچ کمکی دریغ نمی‌کرد و همواره در بین خانواده، دوستان و آشنایان به مهربانی وخوش اخلاقی معروف بود.

حسین آقای قصه ما با توجه به علاقه فراوانی که به کسب علم و دانش داشت، مقاطع ابتدایی و راهنمایی را یکی از پس دیگری پشت سر گذاشت و با گرفتن مدرک دیپلم رشته اقتصاد به کار خود در بخش تحصیل پایان داد.

وی پس از اخذ مدرک دیپل جهت دفاع از مرزهای نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در مقابل تجاوز رژیم بعث عراق راهی انجام خدمت مقدس سربازی شد.

شهید حسین ابوالقاسمی سرانجام پس از رشادت‌های فراوان در مناطق عملیاتی حق علیه باطل در تاریخ سوم آبان ماه ۱۳۶۲ در منطقه سردشت توسط مزدوران بعثی مجروح و بر اثر سوختگی شدید به شهادت رسید.

پیکر پاک و مطهر شهید حسین ابوالقاسمی پس از تشییع باشکوه مردم شهرستان املش در گلزار شهدای روستای نرکه به خاک سپرده شد.

وصیت نامه شهید حسین ابوالقاسمی

پدر و مادر عزیزم سلام!

در زندگی رنج فراوان به شما داده‌ام، ولی امیدوارم که جانم را در راه شما فدا کنم، که راه شما همان راه «خدا» است.

امیدوارم هیچ‌وقت به من ناکام نگوئید، چون من نهایت کام را گرفتم که بهترین نعمت‌هاست و برای من گریه نکنید، زیرا بردباری و صبر شما بیشتر باعث شکست دشمن می‌شود.

مادرم! به من درس آموختی که پای خود را جای پای یاران حسین بن علی (علیه‌السلام) گذارده‌ام و چه کشته شوم چه سالم برگردم برای تو افتخاری بزرگ است.

پدر، مادر، خواهر و برادر عزیزم! امکان دارد اتفاقی واقع شود که جنازه من به دست شما نرسد، آنگاه به یاد شهدای کربلا بیفتید و ناراحت نشوید و هر وقت دلتان گرفت به وادی شهدای املش بروید و به مزار این همه شهید بنگرید، آن وقت درد خود را فراموش خواهید کرد.

به شما مردم ایران به خصوص مردم حق‌شناس گیلان وصیت می‌کنم که فریب مجاهدین خلقی را نخورید.

ای خواهران عزیز! حجاب و عفت و پاکدامنی را سرلوحه زندگی خودتان قرار دهید و همیشه فاطمه‌وار و زینب‌گونه زندگی و مبارزه کنید.

این آب و خاک و مکتب اسلام بر گردن من و تو حق دارند در حفظ آنها کوشش کنید و نگذارید به دست اجنبیان از بین برود، اسلحه‌ام را از زمین بردارید و راهم را ادامه دهید که اطمینان دارم ادامه خواهید داد.

رهبر عزیز را تنها نگذارید و همیشه از او تبعیت کنید، مادرجان حال وقت آن رسیده که رسالت زینب‌وار خود را نشان دهید، گریه نکن و بخند و خوشحال باش، زیرا در راه هدف مقدسی گام برداشته و جان باخته ام، پس چه خوب است آدمی در راه خدا از این مرحله بگذرد.

بعد از شهادتم سیاه نپوشید و عزا نگیرید، چون شب دامادی‌ام است و خوب می‌دانید قلب و روحم همیشه پیش معبودی بود که از همه کس به او نزدیک‌ترم و این آرزوی من بود و می‌خواهم که شیرینی و نقل و میوه بدهید و افتخار کنید که چنین فرزندی را روانه انقلاب کردید، راهی که من انتخاب نمودم راه حقیقت و درستی است.

پدرم! درود بر تو که چنان ابراهیم، فرزندی را به فرمان خدای بزرگ به قربانگاه فرستادی، من از تمام برادران می‌خواهم که از شهادت نترسند، شهید کسی است که در تاریخ نامش ثبت می‌شود و تا ابد زنده است.

 من تقاضایی که از فامیل دارم، این است که سیاه نپوشند دشمن از این موقعیت سوءاستفاده می‌کند، در تشییع جنازه‌ام «خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار» را فراموش نکنید و به خانواده‌ام بگویید که هیچ ناراحت نباشید، چون که من در راه حسین شهید شده‌ام.

از برادران انجمن اسلامی نرکه می‌خواهم که با هم متحد شوید و وقتی جنازه‌ام را آوردند در زیر پای شهید «سلیمان ابوالقاسمی» قرار دهید، چون از هر لحاظ از ما بزرگتر بود،‌ خصوصاً من از ایشان درس می آموختم و واقعاً داشت فعالیت می‌کرد.

پایان پیام/۸۴۰۰۷

منبع: فارس

کلیدواژه: شهادت یا دامادی شهرستان املش

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۹۳۷۱۵۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

روایت سازنده مستند «مشتی اسماعیل» از شالیکاری

مهدی زمانپور کیاسری نویسنده، تهیه کننده و کارگردان، مستند سینمایی «مشتی اسماعیل» گفت: سال ۸۷ ایده‌ای به ذهنم رسید که مستندی درباره کاشت، داشت و برداشت محصول شالی بسازم؛ چرا که کاشت، داشت و برداشت محصول پر از حرکت، انرژی و زندگی بود. در مسیر شالیکاری زندگی جریان داشت؛ زندگی که برایم پر از خاطرات بود.

وی ادامه داد: همیشه فکر می‌کردم اگر در فیلمم مستقیم به کاشت، داشت  و برداشت محصول بپردازم شاید نتوانم آنگونه که شایسته است آن را به تصویر بکشم و شاید از حالت هنری خارج شود؛ لذا از آنجاییکه بیشترین خاطراتم در دوران کودکی شکل گرفته بود، با خود گفتم که باید از نگاه کودک بصورت غیر مستقیم به کاشت، داشت و برداشت محصول بپردازم. تا اینکه مشتی اسماعیل جلوی چشمانم آمد.

وی عنوان کرد: البته این ایده با کمک دوست عزیزم کوروش خواجوندی به ذهنم خطور کرد. در نهایت تصمیم گرفتم زندگی مشتی اسماعیل را به تصویر بکشم. زندگی پیرمرد کشاورز نابینای اهل دل. در سال ۸۹ یکسال تمام، کار، تلاش و زندگی این پیرمرد دوست داشتنی را ثبت و ضبط کردم. بهار سال ۹۰ هم تدوین و صداگذاری انجام شد و کار به اتمام رسید.

زمانپور توضیح داد: سپس فیلم به جشنواره‌های مختلف داخلی و خارجی ارسال شد که خوشبختانه در بیش از ٥٠ جشنواره فیلم انتخاب شد در بیش از ٣٠ جشنواره مهم دنیا جایزه گرفت؛ و جالب است بدانید تا کنون نزدیک به ٤٠٠ بار از تلویزیون (در شبکه‌های مختلف) پخش شد.

این کارگردان درباره معنویت مشتی اسماعیل توضیح داد: مشتی اسماعیل سراسر معنویت بود. وی حداقل ۶ ماه در سال را روزه می‌گرفت. وی مداح اهل بیت بود و عاشق امام حسین (ع). مشتی اسماعیل سراسر زندگیش امید بود. حال درونش خوب بود. من هم تلاش کردم این حال خوب را در فیلم جاری کنم و به همه دنیا نشان دهم؛ و البته همه معنویاتش را هم بصورت غیر مستقیم بیان کردم.

وی افزود: رفتن مشتی اسماعیل داغی در دل من گذاشت چرا که ما هر هفته با هم در طی این ١٤ سال در تماس بودیم و همیشه جویای حال هم بودیم. برنامه ریزی کرده بودم که در هفته اول خرداد او را به سفر کربلا ببرم؛ چون مش اسماعیل عاشق کربلا و اباعبدالله بود. البته ما قبلا با هم کربلا رفته بودیم، اما دوست داشتم امسال هم این سفر را تجربه کنم که سعادت نصیب من نشد و این حسرت بر دل من باقی ماند. مشتی اسماعیل خیلی خوش صحبت بود و همچنین طناز با هم خیلی شوخی می‌کردیم. 

زمانپور خاطرنشان کرد: این اواخر دائم می‌گفت «دیگر یواش یواش باید از این دنیا بروم» من به او می‌گفتم که سوال کردم گفتند مشتی اسماعیل تا ٩٦ سال زنده می‌ماند؛ مشتی هم با خنده می‌گفت؛ البته بی نفس؛ و آخرین بار هم که یک هفته قبل از فوتش زنگ زد، گفت که دیگر باید بروم و رفت. مشتی اسماعیل رفت، اما معنویت و امیدش همچنان زنده است و تا سال‌های سال مردم دنیا از آن بهره‌مند خواهند شد.

 

باشگاه خبرنگاران جوان فرهنگی هنری رادیو تلویزیون

دیگر خبرها

  • پایان زندگی مخفیانه بوکسور قاتل در پاسداران
  • کمی مهربان باشیم (بررسی زندگی و آثار دکتر هروی)
  • نوه امام خمینی در خارج از کشور چه کاره است؟ 
  • روایت سازنده مستند «مشتی اسماعیل» از شالیکاری
  • مرور زندگی «آقای خاص» کشتی با روایت فرزاد حسنی
  • نوه امام خمینی در خارج از کشور چه شغلی دارد؟
  • آتش و فراموشی؛ روایت استاد فلسطینی از زندگی خانواده او در غزه
  • روایت یک دلداگی به همسر؛ مرد ایرانی ۲۵ سال در دریا سرگردان بود! +تصویر
  • عکس| تصویر دیده نشده از رضا داوودنژاد در روز دامادی‌اش
  • عملیات در محل تجمع و عیش و نوش مستشاران آمریکایی‌ به روایت حسین مظفر